الهه آتش ( آذر ايران باستان) در جشن سده پيرحاجات
جشن سده تاريخچه جشن سده در روستاي پيرحاجاتجشن سده كه جشن پيدايش آتش است،در فاصله چهل روز از يلدا و پنجاه روز مانده به نوروز برگزار مي شود. از نظر تاريخي نسبت اين جشن به هوشنگ شاه داده شده است. در شاهنامه آمده است كه روزي هوشنگ شاه با همراهانش به كوهي مي رفتند كه ناگهان چيزي دراز، تيره تن و سياه ديد كه يك مار بود. هوشنگ شاه سنگي را برداشت و به سوي مار پرتاب كرد كه آن را بكشد. سنگ به سنگ ديگري برخورد كرد و چون هر دو سنگ چخماق بودند، جرقه اي پديدار شد و بوته اي آتش گرفت و مار فرار كرد. از اين رويداد هوشنگ شاه شادمان شد و خداوند را نيايش كرد كه راز آتش را به او آشكار كرده است. هوشنگ شاه آن روز را جشن اعلام كرد و اين سنت تا امروز پابرجاست.يكي روز شاه جهان سوي كوه گذر كرد با چند كس همگروهپديد آمد از دور چيزي دراز سيه رنگ و تيرهتن و تيزتازدوچشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تيرهگوننگه كرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش يكي سنگ و شد تيزچنگبه زور كياني رهانيد دست جهانسوز مار از جهانجوي جستبرآمد به سنگ گران سنگ خرد همان و همين سنگ بشكست گردفروغي پديد آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگنشد مار كشته وليكن ز راز ازين طبع سنگ آتش آمد فرازجهاندار پيش جهان آفرين نيايش همي كرد و خواند آفرينكه او را فروغي چنين هديه داد همين آتش آنگاه قبله نهادبگفتا فروغيست اين ايزدي پرستيد بايد اگر بخرديشب آمد برافروخت آتش چو كوه همان شاه در گرد او با گروهيكي جشن كرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده كردز هوشنگ ماند اين سده يادگار بسي باد چون او دگر شهرياراجراى مراسم سده در پيرحاجات بدين صورت است كه پس از غروب آفتاب دهم بهمن ماه، اهالي روستا، بوته هاي خشكي به نام سور را كه اغلب نوجوانان از تپه هاي نزديك روستا از چند روز قبل تهيه كرده بودند به صورت جداگانه بر بالاي پشت بام خانه هايشان برده و يك نفر براي هماهنگي يك اتش كوچك را روشن مي كند و در يك آن همه مردم روستا بوته هايشان را به آتش ميكشند و منظره زيبايي از آتش را بر بالاي پشت بامها مي شود ديد.در هنگام اتش جوان تر ها از روي آتش ميپرند و به جشن و پايكوبي مي پردازند و شعر معروف روستا را از زمانهاي گذشته همه باهم مي سرايند:سده سده صد به غله پنجاه روز دگه به نوروزهدر زماني كه اتش فروكش مي كند جوانها و نوجوانها در يك محوطه وسيعي از روستا توپهايي از پارچه هاي نخي و ديرسوز كه از چند روز قبل درست شده و داخل نفت گذاشته ميشد را به اتش كشيده و با دست به هوا پرتاب ميكنند طوري كه آسمان تاريك روستا پر از گلوله ها و توپهاي اتشين مي شود و تا پاسي از شب ادامه پيدا ميكند.زنان و دختران روستا هم از بالاي پشت بامها منظره پرتاب را به تماشا مي نشيند.كه البته كار دختران روستا هم فقط ديدن آتش بازي نيست، بلكه تهيه غذاي معروف جشن سده بر روي اجاقهاي هيزمي، رشته پلو با كوكو سبزي است بهترين غذايي كه واقعا در آن شب به دل مي چسبد.واينچنين است مراسم جشن سده پيرحاجات كه هنوز از گذشته بجا مانده است.